رهگذر کوچه ی عشق

به نام خدایی که هیچ ترسی برای از دست دادنش ندارن

 

 

 

طرف به انگلیسیه میگه اسمت چیه؟میگه وات هستم ، جیمز وات...


انگلیسیه میپرسه اسم تو چیه؟ طرف میگه باس هستم ، عـَب باس!

+ نوشته شده در  شنبه 7 دی 1392برچسب:,ساعت 21:20  توسط محدثه 


زن:غذا خوردی ؟
مرد:غذا خوردی ؟
زن:دارم از تو میپرسم
مرد:دارم از تو میپرسم
زن:ادای منو در میاری ؟
مرد:ادای منو درمیاری ؟
زن:بریم خرید ؟
مرد:غذا خوردم :|

+ نوشته شده در  شنبه 7 دی 1392برچسب:,ساعت 21:14  توسط محدثه 


تنهایی یعنی

 

امشبم مثل شبای دیگه

رواختت دراز بکشی

آهنگ بزاری و بازم فکر میکنی

به نبودنش

به حرفایی که با هم میزدید

به اینکه با غریبه ای رفته

و مثل همیشه چشمات تقاص پس بدن...!!!

اگه چشمات تقاص پس نده وای ب روزته. دلم واسه چشمای

تو

دلم واسه دستای تو

دلم واسه حرفای تو 

میمیره

+ نوشته شده در  شنبه 7 دی 1392برچسب:,ساعت 21:6  توسط محدثه 


 

یه وقتایی که دلت گرفته . . .

بغض داری, آروم نیستی ,دلت براش تنگ شده. . .

حوصله ی هیچکس رو نداری!

به یاد اون لحظه ای بیوفت که بی قراری هاتو دید

اما چشماشو بست و رفت . . .

+ نوشته شده در  شنبه 7 دی 1392برچسب:,ساعت 20:46  توسط محدثه 


این قدر دور کجا می روی ای یار بمان !
من از این فاصله هایت نگرانم نگران

نگرانم چه کسی از تو خدا می سازد ـ 
دست های که مرا از تو جدا می سازد 

ناکسانی که به سودای دلم می خندند
در حضور تو سراپای مرا می بندند 

حلقه ی همسفران تو تفنگ و سنگ اند
با من و با زن و با دختر تو در جنگ اند !!

دست های که خط فاصله را ساخته اند
عزت نفس تو را در خطر انداخته اند

شیخ تا زنده بود حیله ی نو خواهد کرد
ریشه ی عاطفه را با تو درو خواهد کرد !!

کاشکی شانه ات از حادثه بالا می بود
تا صعود نگه ات شهر تماشا می بود

کاشکی عاشقی دستان تو را پل می کرد
تا غزل های من از یادِ لبت گل می کرد 
***
آی ای عشق غریبم به نگاه همگان 
و به جان آمده جانم به هوای هیجان

+ نوشته شده در  پنج شنبه 5 دی 1392برچسب:,ساعت 18:45  توسط محدثه